جدول جو
جدول جو

معنی سبکدل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سبکدل کردن
(چَ / چِ پَ گُ تَ)
سرخوش کردن. مست و خراب کردن:
ساقی از رطل گران سنگی سبکدل کن مرا
حلقۀ بیرون این دنیای باطل کن مرا.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ / چِ چَ / چِ کَ دَ)
برایگان دراختیار همه گذاشتن. مباح ساختن بر همه:
خرکیمخت گاه کرده سبیل
بر گروگان شب رود در باب.
سوزنی.
به که خربندگیت رای کند
سر خود را سبیل پای کند.
نظامی.
چنین یاد دارم که سقای نیل
نکرد آب بر مصر سالی سبیل.
سعدی (بوستان).
شاید آن روی اگر سبیل کنند
بر تماشاکنان حیرانش.
سعدی (طیبات).
من سبیل دشمنان کردم نصیب عرض خویش
دشمن آن کس در جهان دارم که دارد دشمنش.
سعدی (طیبات).
ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل
سلسبیلت کرده جان و دل سبیل.
حافظ.
، وقف کردن: هرچند گفت قبول نکرد آن زر در نیت خویش سبیل کرده ام آخر بفرمود تا جمله بدرویشان دادند. (کیمیای سعادت). چون از نماز فارغ شد آن اسپان را در راه خدا سبیل کرد. (قصص الانبیاء ص 167)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ تَ گُ تَ)
زودگذر بودن. زود تمام شدن:
سبکی کرد و (ماه روزه) بهنگام گذر کرد و برفت
تا نگویند فروهشته بر ما لنگر.
فرخی.
، تظاهر بخفت روح و سبک مغزی کردن
لغت نامه دهخدا
(خُ یَ)
تغییر کردن. دگرگون کردن. عمل تبدل:
چه کند بنده که بر جور تحمل نکند
دل اگر تنگ بود مهر تبدل نکند.
سعدی
لغت نامه دهخدا
ور تاندن ور تانیدن بدل کردن عوض کردن: ملک ایشان در تزلزل و اضطراب افتاد. نظام الملک وزیر را بتاج الملک ابوالغنایم مبدل کردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
تخفیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبکی کردن
تصویر سبکی کردن
حرکات سبکسرانه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبیل کردن
تصویر سبیل کردن
((~. کَ دَ))
چیزی را به رایگان در اختیار همه گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
اهانت
فرهنگ واژه فارسی سره
تغییردادن، دگرگون کردن، تبدیل کردن، تعویض کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مجانی کردن، رایگان ساختن، وقف کردن، خیر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
تبادلٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
Light
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
Trade
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
commercer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
biashara
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
تجارت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
ব্যবসা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
거래하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
ticaret yapmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
取引する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
לסחור
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
व्यापार करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
berdagang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
ค้าขาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
handelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
comerciar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
commerciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
negociar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
handlować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
торгувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
handeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تبادل کردن
تصویر تبادل کردن
торговать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سبک کردن
تصویر سبک کردن
облегчать
دیکشنری فارسی به روسی